آن زن که با تو بود

ساخت وبلاگ
من روی گازم، مثل سوپی سرد از دیشب
در تختخوابت هستم و می سوزمت در تب

من در پذیرایی، اتاقِ خواب، حمّامت
در شعر های بی مجوز، بی سرانجامت

من، روح سرگردان توی خانه ات شاید
می بینمت در انتظاری و نمی آید

می بینمت در حسرت آن ارتباطی که..
می بینمت در مه، در این تصویر ماتی که..

می بینی ام؟ حس میکنی اصلا حضورم را ؟
این نانوشته نامه های راه دورم را -

تنها بخوان، من فرق دارم با من قبلی
این دوست تازه کجا و دشمن قبلی

قبل از تو من مغرور بودم، سخت بودم، حیف..
در عمق دنیای خودم خوشبخت بودم، حیف..

من شعر بودم، درد بودم، زن نبودم، مرد
آن زن که با تو بود، اصلا من نبودم مرد

بعد از تو من هی زن شدم، هی درد می خوردم
هی عاشقت بودم و از این عشق می مردم

من خنجرت را دیدم و از پشت می ماندم
انگشت هایم می شکست و مشت می ماندم

"من" روبه رویت بودم و "او" پشت خطت بود
"تو" مشترک بودی و "من" غرق حسادت بود

روی لباست تار موهای زیادی هست
بین "من" و "تو" حرف "او"های زیادی هست

حالا اگر چه دیر، می فهمم پشیمانی
من بر نمی گردم، خودت هم خوب میدانی

من هستم و می بینی و می خوانی ام هر شب
من، شهوتی ویران که می سوزانمت در تب

تو نیستی و بی تو من سیگاری و مستم
من با تو زن بودم ولی بی تو خودم هستم

نرگس کاظمی زاده

 

 

سيندرلا Cinderella...
ما را در سایت سيندرلا Cinderella دنبال می کنید

برچسب : آن زن دیوانه که رفت, نویسنده : d92003 بازدید : 99 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 3:40