من در اداره کارمندی ساده هستم که
از خنده های مردک مسؤل می ترسم
از اینکه روزی بعد تومجبور باشم به
انجام هر کاری برای پول می ترسم
از شرم پیش کودکم هرگز نگفتم که
گاهی خودم هم از لولو و غول می ترسم
می ترسم و حتی نمی دانم چرا اما
از زندگی با وحشتی مجهول می ترسم
نرگس کاظمی زاده
برچسب : نویسنده : d92003 بازدید : 192 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 22:02